سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ورود افراد متفرقه ممنوع

سلام

شما هم می تونید شعرای شاعر مورد علاقه تونو اینجا بزرید....

 

دل خورشید که بگیرد؛

قبل از هر چیز، روزگار من و تو سیاه است ....

تو همان شقایق معروف سهرابی؛

تا تو هستی، زندگی باید کرد ....

تو را آرزو نخواهم کرد، هیچ وقت؛

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که؛

خودت بیایی، با دل خود نه با آرزوی من ....! 
   


ادامه مطلب

نوشته شده در شنبه 91 اسفند 5ساعت ساعت 11:19 صبح توسط فاطمه| نظر بدهید

Keyboard
چه کسی برنده شد؟

Communication Board
کامیون کی شن ها رو برد؟

Morphine
باید بیشتر فین کنی.

.

Freezer
حرف مفت

 Suspicious
به لهجه اصفهانی: ساس از بقیه ی حشرات جلو تر است.

Johnny Depp
قاتل افسرده

 Acer
ای آقا!

Welcome
دهن لق

Manual
من و بقیه

Accessible
عکس سیبیل

Refer
فر کردن مجدد مو

 See you later
لات تر به نظر میای!

 Good Setting
آن سه چیزِ نیک را گویند: گفتار نیک – کردار نیک -پندار نیک.

Piece of a man who owns a locker
مرتیکه لاکردار!

 Above Border
فرامرز

 Insecure
این سه نابینا

Business
اشاره به بوزینه در گویش اصفهانى.

 Legendary
اداره? محافظت از لجن و کثافات شهری

 Subsystem
صاحب دستگاه

 Velocity
شهری که مردم آن از هر موقعیتی برای ولو شدن استفاده می کنند

Comfortable
بفرمایید سر میز

Long time no see
دارم لونگ می پیچم، نگاه نکن!

 Cambridge
شهری که تعداد پلهایش انگشت شمار است.

Categorize
نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می شود.

Jesus
در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند.

Hairkul
آنکه روی شانه هایش مو دارد

Watergate
دروازه دولاب

 UNESCO
یونس کجاست؟

 Finland
سرزمینی که مردمانش مشکل گرفتگی بینی دارند

Damn You All
دم همتون گرم

Latino
لات بازی ممنوع

Godzilla
خدای استفاده کردن از مرورگر موزیلا

Savage Blog
ساوجبلاغ

Betamethasone
منطقه اى در معرض بتا و از این دست امواج



 



نوشته شده در سه شنبه 91 خرداد 9ساعت ساعت 10:18 صبح توسط فاطمه| نظر

اگردروغ رنگ داشت شاید هرروز دهها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست وبی رنگی کمیاب ترین رنگ ها بود.

 

اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد تو از کوله بار سنگین خویش ناله می­کردی... و من شاید کمر شکسته‌ترین بودم.

 

اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم،همه وسعت دنیا یک خانه میشد وتمام آنچه در سفره بود سهم همه بود و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد.

 

اگرخواب حقیقت داشت همیشه باتو در آن ساحل لبریز از ناباوری بودم.

 

اگر همه سکه داشتند دلها سکه را بیشتر از خدا نمی‌پرستیدند ویکنفر کنار خیابان  خواب گندم نمی‌دید تا دیگران از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه‌اش را نثار او کنند.

 

اگر مرگ نبود، زندگی بی‌ارزش ترین کالا بود، ترس نبود، زیبایی نبود، خوبی هم شاید …

 

اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می‌گریستیم؟ کدام لحظه نایاب را اندیشه می کردیم و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود.

 

اگر کینه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند و من با دستانی که زخم خورده توست گیسوان بلند تورا نوازش میکردم و تو سنگی را که من به شیشه‌ات زده بودم به یادگار نگه میداشتی و ما پیمانه هایمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنانمان پر میکردیم

 

اگر خداوند یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا آن گاه نمی دانم به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت؟

 

اگر غرور نبود چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان جستجو نمی کردیم اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم با اولین خمیازه به خواب می رفتیم و هر عادت مکرر را در میان 24 زندان حبس نمی کردیم اگر خواب حقیقت داشت همیشه خواب بودیم هیچ رنجی بدون گنج نبود… ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند

 

اگرعشق ارتفاع داشت من زمین را زیر پای خود می گذاشتم  وتو هیچ گاه  عزم صعود نمیکردی آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله‌ها به تمسخر میگرفتی …



نوشته شده در سه شنبه 91 خرداد 2ساعت ساعت 10:26 صبح توسط فاطمه| نظر

سینه میسوزانی ای دل چو می آغازی سخن 

بس کن این شب ناله ها را  ازچه  خواهی رنج من

جرم و تقصیر از تو بود از یار دیرین بد نگو

هر چه کرد آن یار شیرین با تو ناز شصت او

هرزگی کردی سزای هرزگی رسوایی است

حاصل رنگ و ریا در عاشقی تنهایی است

 از بهشت وصل جانان دوزخ غم ساختی

سینه رنجور من در التهاب انداختی

در کفت بود آنچه عمری آرزو می داشتی

پرنیان بنهادی و باب کتان برداشتی

 ای دل دیوانه بشنو این مرام زندگیست

او که گریان کرد چشمی را نصیبش خنده نیست

وصف گل رویان شنیدی پا ز سر نشناختی

 

عیش نا اهلان گزیدی تا گل خود باختی

در پس و پیشت گل خوش عطرو بو بسیار بود

آن گلی که از جور تو پژمرده می شد یار بود

همچو شاهین بر ستیغ قله ها پر می زدی

مسخ موشی گشتی و از قله پائین آمدی

 با همه خردی ز تو آرامش و شادی ربود

آنچه پائینت کشید از قله ها نفس تو بود

در خم بی راه از خود پشت پا خوردی دریغ

رفت عمری و ندیدی از کجا خوردی دریغ

 هر نگاهی محرم دیدار روی یار نیست

هر دلی در عاشقی خوش دست و شیرین کار نیست

یاد باد آن روزگار ای دل که یاری داشتی

 

در میان باد نوشان اعتباری داشتی

از گذرها می گذشتی خیره سر هنگام جو ی

روز و شب با یار یک دل می نشستی روبه روی

حالیا بی هایو هوی آن سرافرازی چه شد  

 یار را بازی گرفتی آخر بازی چه شد

این زمان دیگر سر تو با گریبان آشناست

  هر دلی ارزان فروشد یار او را این سزاست

آبروی هر کسی در آبروی یار اوست

   اعتبار هر دلی در خوبی دلدار اوست

گفته بودم با تو رسم عاشقی اینگونه نیست

پیش یار از دیگری افسانه گفتن خیره گیست

گفته بودم با تو ای دیوانه بس کن سر کشی

  بس نکردی سر کشی اکنون اسیر آتشی

        شب سحر شد بامداد آمد تو می نالی هنوز                          

نوش جانت زهر حسرت ای دل رسوا بسوز ....


ادامه مطلب

نوشته شده در سه شنبه 91 اردیبهشت 26ساعت ساعت 1:52 عصر توسط فاطمه| نظر

بار الهی !

مرا دریاب که بی اندازه محتاج و شیدای توام!

مرا که بنده ی پرذنب و خطا کار توام !

مرا که بی تو هیچم و همیشه در برهوت خیال سرگردان توام!

 مرا که چون پرنده ای اسیر در پی لطف و مروت توام!

بارالهی!

مرا دریاب که بی تو هیچم سرگردانم پوچم نیستم!

مرا دریاب که بی اندازه محتاج و شیدای توام!


ادامه مطلب

نوشته شده در شنبه 91 اردیبهشت 2ساعت ساعت 12:53 عصر توسط فاطمه| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin